لحظههایی با رضا راد – واقعا به فنا رفتیم؟
- مقالات آموزشی
- بروزرسانی شده در
سلام! رضا راد هستم، خوش اومدین به یه ویدیوی دیگه از میهن وردپرس. همونطور که میدونید، این سری ویدیوها یهجورایی صحبتهای دلیه. یه جور لحظاتی با رضا راد! قراره توی این ویدیوها یهکم خودمونیتر با هم حرف بزنیم؛ در مورد چیزهایی که ممکنه برای هرکدوم از ما تو مسیر کاری یا شخصی پیش بیاد، چیزایی که شاید کمتر دربارهشون حرف میزنیم، ولی واقعاً مهمن.
راستش قرار بود این ویدیو یه جور دیگه شروع بشه. میخواستم بگم که از این به بعد فقط میخوام «رویا بفروشم»! هیچ چیز باارزش و رایگانی در اختیار کسی قرار نمیدم. نه پلاگینی، نه قالبی، نه حتی یه سرویس کوچیک، همهچیز پولیه. حتی چتینا و هوشینا، قراره از این به بعد کاملاً پولی باشه، بدون هیچ پلن رایگانی.
ولی خب، خدا رو شکر که اون نسخه از ویدیو هیچوقت ضبط نشد! راستشو بخواید، بیحوصلگی باعث شد که کلاً بیخیالش بشم و حالا، یه هفته گذشته و نظرم کاملاً عوض شده. بذارید براتون بگم چی شد و چرا همهچی برگشت.
آنچه در این مقاله میخوانید
چرا میخواستم همه چیزو پولی کنم؟
یه راننده کامیونو فرض کنید سالهای سال زحمت کشیده، شب و روز کار کرده، کمکم تونسته با کلی تلاش و پسانداز، یه دونه کامیون برای خودش بخره. همه دلخوشیش، همه سرمایهش، میشه همون یه دونه کامیون. ولی یهو، یه تصادف بد! کامیون از بین میره. نه بیمهای، نه پشتوانهای. یه لحظهست، ولی همه زحماتش دود میشن میرن هوا. مجبور میشه برگرده دقیقاً به چند سال قبل، به نقطهی شروع. بدون هیچچیز.
دقیقاً همین حس برای من، هفتهی پیش اتفاق افتاد. نه یکبار، چند بار پشت سر هم. یهجوری بود که انگار هر چی ساخته بودم، یکی یکی داشت از دستم در میرفت. هم از نظر کاری، هم ذهنی، هم روحی. انگار یه فشار پشتسرهمی بود که نمیخواست دست از سرم برداره. هر بار که میخواستم دوباره بلند شم، یه ضربهی دیگه میخوردم. واقعاً حس میکردم برگشتم به عقب؛ به همون جایی که سالها پیش ازش شروع کرده بودم، فقط این بار با خستگی بیشتر.
مسدود شدن حساب وردپرسم
صبح روز شنبه بود. سیستم رو روشن کردم، طبق معمول رفتم سراغ ایمیلهام. یه ایمیل از طرف WordPress.org اومده بود. بازش کردم و دیدم نوشته «اکانت ۹ سالهی شما در وردپرس، که چندتا پلاگین فعال هم توی مخزن داشت، برای همیشه ساسپند شده. لطفاً دیگه روی این اکانت کاری نکنید، به ما هم ایمیل نزنید. البته اگه بخواید، میتونید دلیلش رو بپرسید، ولی بدونید که هیچ تأثیری در تصمیم نهایی نداره و این اکانت برای همیشه بلاک خواهد موند.»
اولش با خودم گفتم شاید اسپمه، شاید یه ایمیل فیشینگ باشه. اما نه، وقتی رفتم سراغ مخزن وردپرس، دیدم واقعاً پلاگینهام حذف شدن. اونجا بود که حس کردم یهدفعه، چند سال زحمت، چند سال تلاش، شب بیداری، کد زدن، پشتیبانی دادن، همهچی در عرض چند ثانیه نابود شد. واقعاً یه لحظه سنگین بود. یه جور شوک. مثل همون مثالی که زدم؛ انگار کامیونم رو ازم گرفته بودن. انگار همه چی از دستم رفته بود.
دلیلش چی بود؟
اما دلیل بسته شدن اکانت وردپرسمون چی بود؟ من دقیق یادم نیست، ولی فکر میکنم حوالی ۲۱ یا ۲۴ یا شاید هم ۲۶ ژانویه بود که توی کانال تلگرام میهن وردپرس، لینکی از پلاگین چتمون رو منتشر کردم و گفتم «دوستان عزیز، ما تا اینجا کلی زحمت کشیدیم، پلاگین منتشر کردیم، سرویس چت و امکانات دیگه رو کاملاً رایگان در اختیارتون گذاشتیم. لطفاً اگه راضی بودین، یه ریویو برامون توی مخزن وردپرس ثبت کنید.»
اون موقع ۱۱ نفر لطف کردن و برامون ریویو گذاشتن. منم یه پیام دیگه گذاشتم و گفتم «ممنون از همراهیتون. ما به این ۱۱ نفر، نفری ۵۰۰ هزار تومن هدیه میدیم، فقط به همین ۱۱ نفر. نه به کسانی که بعداً ثبت کنن.»
ولی از همون لحظه اتفاقی افتاد که فکرش رو نمیکردم، تعداد زیادی از دوستان شروع کردن به ثبت ریویوهای تکراری.
مثلاً با چند اکانت مختلف یه متن مشابه مینوشتن یا از چند ایمیل مختلف ریویو میذاشتن. فقط برای اینکه اون ۵۰۰ هزار تومن هدیه رو چند بار بگیرن. تکراری بودن این ریویوها باعث شد که وردپرس فکر کنه ما داریم قوانین پلتفرمشون رو دور میزنیم و عمداً ریویو فیک برای پلاگین ثبت میکنیم.
اکانت ما رو برای همیشه ساسپند کردن. در واقع، چیزی که ما به نیت قدردانی و تشکر گذاشته بودیم، تبدیل شد به دلیلی برای بسته شدن حسابی که ۹ سال روش زحمت کشیده بودیم. من تصمیم گرفتم حقیقت رو به تیم وردپرس بگم.
توی ایمیلم براشون توضیح دادم که قضیه چی بوده.
گفتم «ما یه پیام گذاشتیم و از کاربرامون خواستیم که اگه از پلاگینمون راضی بودن، یه ریویو توی مخزن وردپرس ثبت کنن. بعد هم گفتیم به اونهایی که از قبل ریویو گذاشته بودن، یه هدیه کوچیک (یه مبلغ ناچیز) میدیم. اما بعدش بعضی از کاربرها شروع کردن با چند اکانت مختلف ریویو تکراری گذاشتن تا چند بار اون هدیه رو دریافت کنن. ما هیچوقت قصد تقلب نداشتیم.»
اما جواب وردپرس خیلی واضح بود. اونا لینک قوانین رسمیشون رو برامون فرستادن و گفتن «شما طبق قوانین ما اجازه ندارید در ازای ثبت ریویو، به کسی هدیه بدید یا کاربری رو تشویق یا مجبور به ثبت ریویو بکنید. این کار نقض قوانین ماست. بنابراین اکانت شما برای همیشه مسدود خواهد شد.»
منم باز براشون توضیح دادم «دوستان، چیزی که شما میفرمایید با کاری که ما انجام دادیم فرق داره. ما به کاربرهایی که قبلاً ریویو داده بودن هدیه دادیم، نه اینکه کسی رو مجبور کنیم یا به خاطر هدیه، ریویو بخوایم.»
ولی پاسخ نهاییشون تغییر نکرد. حتی گفتن که ما احساس میکنیم شما دارید کاری شبیه به “Flipping the cards” انجام میدید؛ یعنی یه جور بازی با سیستم برای بالا بردن مصنوعی ریویوها. همونجا گفتن «تصمیم ما نهاییه. این موضوع هیچ تغییری در وضعیت اکانت شما ایجاد نخواهد کرد.»
راستش، اونقدر ناراحت و دلزده شده بودم که توی یه ایمیل سنگین، با ناراحتی تمام نوشتم «نه فقط پلاگینهایی که حذف کردید، بلکه لطفاً کل پروفایل من و تمام اطلاعاتم رو از WordPress.org پاک کنید. کامل. بدون استثناء.» این اتفاق اونقدر بهم فشار آورده بود که واقعاً قابل توصیف نبود.
از نظر من، اکانت وردپرسی که با کلی زحمت طی ۹ سال ساخته بودیم، به ناحق بسته شده بود. اون چیزی که بیشتر از همه ناراحتم کرد، نه فقط تصمیم وردپرس، بلکه واکنش بعضی از کاربرهایی بود که میهم وردپرس رو دنبال میکردن. واقعاً دردناک بود که برای بعضیها، اون هدیهی ۵۰۰ هزار تومنی، انگار بیشتر از همه زحماتی بود که ما توی این سالها براشون کشیده بودیم.
پلاگین رایگان دادیم، آموزش دادیم، کلی ابزار و سرویس بدون هیچ چشمداشتی منتشر کردیم… ولی با یه اتفاق، همهی اون کارها نادیده گرفته شد. حس میکردم انگار نه تنها قدردانی نشده، بلکه برعکس، از همون لطفهامون علیهمون استفاده شده. از شدت ناراحتی و عصبانیت، واقعاً به زمین و زمان بد و بیراه میگفتم.
یه لحظه تصمیم گرفتم دوربین رو روشن کنم، یه ویدیو ضبط کنم و رسماً اعلام کنم که «از این به بعد، هیچ چیز باارزش و رایگانی در اختیار کسی نمیذارم. هیچ پلاگینی، هیچ قالبی، هیچ سرویسی. حتی چت هوش مصنوعیمون هم کاملاً پولی میشه. دیگه هیچ پلن رایگانی وجود نخواهد داشت. همهچیز باید هزینه داشته باشه.» این تصمیم، واکنشی بود به اون حرکتی که بعضیها زدن؛ حرکتی که باعث شد حس کنم سالها تلاش، بیارزش جلوه داده شده.
تایید نشدن هوشینا در گوگل پلی
یکی دو ساعت بعد از اون ایمیل وردپرس، یه ایمیل دیگه اومد، اینبار از سمت گوگل. توی ایمیل نوشته بود که اپلیکیشن «هوشینا» در گوگلپلی تأیید نشده و به خاطر اینکه چند بار به ما اخطار داده بودن و ما اون مشکل رو هنوز حل نکرده بودیم، اکانت گوگلپلیمون به حالت تعلیق دراومده.
همون لحظه انگار یه آجر دیگه خورد توی سرم، این فقط یه اکانت معمولی نبود؛ پشت این اکانت، چند صد میلیون تومن هزینه خوابیده بود. از ثبت شرکت توی کشورهای خارجی گرفته، تا گرفتن D-U-N-S Number، تنظیم قراردادهای بینالمللی، ترجمه رسمی مدارک، پرداختهای دلاری. خلاصه صد تا کار ریز و درشت که برای ساختن این اکانت باید انجام میدادیم و هزینه میکردیم.
این شد دومین ضربه سنگین، اونم فقط توی چند ساعت. اما ماجرا به همینجا ختم نشد. باور نمیکنید، توی دو سه روز بعدش، پشتسرهم ایمیل میاومد. از سرویسهای مختلف، از پلتفرمها و ابزارهایی که روشون کار میکردیم… هر کدوم به دلایلی مختلف، اکانتمون رو مسدود میکردن.
واقعاً حس میکردم دارم زیر یه بهمن دفن میشم. هر روز، هر ساعت یه ضربه جدید. فشار روانی، استرس، ناامیدی، همه با هم جمع شده بودن و خیلی برام سخت شده بود که بتونم خودمو جمعوجور کنم. البته بسته شدن اکانت گوگلپلیمون هیچ ربطی به ماجرای وردپرس نداشت. اون قضیه دلایل کاملاً جداگانهای داشت.
بعضی از اکانتهای دیگه هم که داشتن پشت سر هم بسته میشدن، دلایل خودشونو داشتن. اما اتفاق بدی که افتاد این بود که همهی این ضربهها، پشت سر هم خوردن. چند تا خبر بد، توی یه بازهی خیلی کوتاه. و همین باعث شد حالم حسابی خراب بشه.
چه راهحلی برای خودم چیدم؟
اونقدر حالم بد بود که حتی حوصلهی ضبط یه ویدیوی اعتراضی هم نداشتم؛ نه برای گفتن، نه برای گلایه کردن.
چند روز گذشت، همینجا، پشت همین میز و روی همین صندلی نشسته بودم. یه نیممتر صندلی رو کشیدم عقب و با خودم گفتم:
«رضا راد، یه کم فکر کن. شاید وقتشه روندتو تغییر بدی. شاید بهتره همین مسیری که شروع کردی رو ادامه بدی، اما با یه نگاه جدید. به جای اینکه حرص بخوری که چرا کانال تلگرامت فقط ۱۱ هزار تا عضو داره، تلاش کن برسونیش به ۱۰۰ هزار نفر. به جای اینکه بگی چرا اینستاگرامت از ۸۸۰ هزار رسید به ۸۰۰ هزار، تمرکز کن روی تولید محتوای بهتر، آموزشهای بیشتر، و خلق ارزش واقعی. اونوقت آدمای بیشتری میان سمتت. اونوقت اگه یه روز بگی بیاین و یه ریویو بذارین، دیگه فقط ۱۱ نفر جواب نمیدن؛ ۱۱۰ نفر جواب میدن. اونوقت نهتنها مشکلت حل میشه، بلکه جامعهی کاربری وفادارت بزرگتر و قویتر میشه.»
بعد با خودم گفتم که «اصلاً چرا برای اون یه نفر که واقعاً اومد و ازت حمایت کرد و یه ریویوی واقعی گذاشت، ویدیو نساختی؟ چرا فقط میخوای برای اون صد نفری که ریویو فیک گذاشتن و باعث شدن اکانتت بسته بشه، ویدیو اعتراضی بسازی؟ آیا واقعاً باید به خاطر چند نفری که قدر کارت رو ندونستن، از همه ناراحت بشی؟ آیا درسته که نظر تو نسبت به همه عوض بشه، فقط به خاطر کار بعضیها؟»
کمکم شروع کردم دوباره همهچیز رو بررسی کردن. گفتم بذار راه برگشت به wordpress.org رو پیدا کنم. با چند نفر که واقعاً توی وردپرس فعالن صحبت کردم. دیدم هنوز امید هست. از اون طرف، مشکل اپلیکیشنمون رو هم بررسی کردیم. دقیق نشستیم، فکر کردیم، ریشهی مشکل رو پیدا کردیم و حلش کردیم.
الان اپلیکیشن «هوشینا» دوباره داره توی گوگلپلی ریویو میشه و اگه خدا بخواد امروز یا فردا تایید میشه و برمیگرده به گوگلپلی. توی اپاستور که قبلاً ثبت شده بود و اونجا مشکلی نبود. یعنی قدم به قدم، با فکر کردن، با آروم شدن، با پیدا کردن راه درست، مشکلات یکییکی داشتن حل میشدن.
یه نکتهی جالب
حالا یه نکته خیلی مهم بهتون بگم، اون مشکلی که باعث شد گوگلپلی اپمون رو ریجکت کنه، به نظرم واقعاً باید پیش میاومد! شاید بگی “چی؟ مگه میشه بگی باید این اتفاق میافتاد؟!” آره، باید. چون ما اولش درست متوجه دلیل ریجکت نشدیم. فکر میکردیم اون اروری که گوگل داده به خاطر اینه که وقتی کاربر میره توی صفحهی ساخت تصویر توی اپلیکیشن و تصویر رو جنریت میکنه، این فرایند ممکنه تا یه دقیقه طول بکشه.
تصور ما این بود که چون ساخت تصویر مثلاً ۶۰ یا حتی ۳۰۰ ثانیه زمان میبره، تیم بررسیکنندهی گوگل فکر کرده اپلیکیشن هنگ کرده یا دچار مشکل فنیه و بر همین اساس اپ رو ریجکت کرده. این اتفاق باعث شد بیشتر بررسی کنیم، ریشهی مشکل رو دقیقتر بفهمیم و اصلاحش کنیم. پس بله، باید پیش میاومد؛ چون باعث شد یه باگ پنهون یا یه ایراد سیستمی که شاید بعدها توی ابعاد بزرگتر بهمون ضربه میزد، همین حالا شناسایی و رفع بشه.
واقعاً به در و دیوار زدم تا این مشکل رو حل کنم. یعنی هر راهی که به ذهنم میرسید، تست کردم. تا اینکه بالاخره با یکی از دوستان خوبم یه جلسه گذاشتیم. ایشون چند ماهه که داره تو حوزهی هوش مصنوعی فعالیت میکنه، با مدلهای مختلف تولید تصویر کار کرده، کارت گرافیکهای متنوع رو تست کرده، با سرورهای مختلف سروکله زده… خلاصه تجربهی خوبی داشت.
توی اون جلسه چندتا راهحل خیلی کاربردی بهم پیشنهاد داد؛ راههایی که نهتنها باعث شد هزینههامون توی پروژهی هوشینا بالا نره، بلکه کیفیت خروجی تصویر هم خیلی بهتر شد. مهمتر از همه این بود که زمانی که قبلاً برای ساخت هر تصویر حدود ۳۰ ثانیه طول میکشید، با پیادهسازی اون راهکارها، رسید به ۲ ثانیه! بله، ۳۰ ثانیه تبدیل شد به فقط ۲ ثانیه و این یه جهش فوقالعاده بود.
برای گوگل درخواست بررسی مجدد فرستادیم، ولی جوابشون خیلی صریح بود نه، اصلاً مهم نیست که مشکل رو بخوای حل کنی، وقتی قانون رو رعایت نکردی، اکانت ساسپند میمونه. ما هم گفتیم باشه، حداقل بهمون بگید دقیقاً مشکل چی بوده؟ گفتن برو قوانین گوگلپلی رو بخون، اونجا همهچی مشخصه.
منم نشستم خطبهخط قوانین رو زیر و رو کردم. بعد از کلی بررسی، بالاخره فهمیدم ایراد کجا بوده، فقط به خاطر یه دکمه! توی صفحهای که نتیجهی تصویر ساختهشده نمایش داده میشه و کاربر تصویرش رو میگیره، باید یه دکمه “Report” (گزارش مشکل) میذاشتیم. همین! فقط همین یه دکمه! چون اون دکمه رو نذاشته بودیم، گوگل گفته بود قوانین رو نقض کردین.
اون دکمه رو به اپ اضافه کردیم، مجدداً اپلیکیشن رو ارسال کردیم برای بررسی و خوشبختانه اکانت ما دوباره باز شد.
الانم اپلیکیشن رفته برای بررسی نهایی.
خیلی مهمه این نکته! ببین، یه مشکلی که بابتش حسابی اعصابم خورد شده بود، به زمین و زمان فحش میدادم، از شدت حرص نمیدونستم باید چیکار کنم. همون مشکل باعث شد که من برم دنبال یه راهحل واقعی و نتیجهش چی شد؟ سرعت سیستم تولید تصویرمون نه فقط ۳ برابر، بلکه ۱۵ برابر شد! ۱۵ برابر!
از اون روزی که کیفیت خروجیها بالا رفت و سرعت ساخت تصویر انقدر زیاد شد، فروش ما توی هوشینا هم به طرز قابلتوجهی رفت بالا. الان میتونم خیلی شفاف بگم: فروشمون توی هوشینا حداقل دو تا سه برابر شده. یعنی اگه اون روز اون مشکل سر راهم سبز نمیشد، شاید هیچوقت مجبور نمیشدم این بهینهسازی بزرگ رو انجام بدم.
جالب اینجاست که بعد از اون تغییرات، حتی بچههای تیم تولید محتوای خودمون توی هوشینا، که خودشون دارن با همین سیستم تصویر و متن تولید میکنن، اومدن پیام دادن و گفتن «چی کار کردین؟ ترکوندین! این چیه دیگه؟ عکسا با چه سرعتی ساخته میشن!»
یعنی بچههای خود تیم، که هر روز دارن با این ابزار کار میکنن، وقتی تفاوتو حس کردن، تازه فهمیدم چقدر تغییر بزرگی بوده. الان با لذت از سیستم استفاده میکنن و خب واقعاً هم لذت داره وقتی میبینی یه چیزی که ساختی، حتی تیم خودت هم عاشقش شدن!
شاید اگه اون مشکل برام پیش نمیاومد، اصلاً نمیرفتم دنبالش که راهحل براش پیدا کنم. اصل ماجرا همینه، اینکه عقب نکشی، پاش وایستی، ادامه بدی تا راهحل رو پیدا کنی. مشکلی که اون روزا حس میکردم «برای همیشه» قراره باهام بمونه، الان شده یه خاطره. الان که نگاه میکنم، میبینم خیلی وقتا فقط باید وایسی، فکر کنی و ادامه بدی.
صحبت آخر
یه چیزی هم این روزا خیلی ذهنمو درگیر کرده. میبینم خیلیا بابت قیمت بالای دلار ناراحتن، مینالن، حقم دارن واقعاً.
شرایط آسونی نیست. ولی بعضی وقتا لازمه یه نگاه دیگه بندازیم به همین سختیها. مثلاً همین افزایش قیمت دلار ممکنه باعث شه مسیر بیزنست عوض شه، یه ایده جدید به ذهنت برسه، شاید اصلاً مجبورت کنه که مدل کسبوکارتو تغییر بدی، خلاقتر فکر کنی، نوآورانهتر عمل کنی.
میخوام بگم بد نیست گاهی بشینیم و از یه زاویه جدید به مشکلاتمون نگاه کنیم. شاید ته همین سختیها، یه فرصت بزرگ خوابیده باشه. فوت پدرم مسیر زندگیمو از ریشه تغییر داد. من اون زمان دانشجوی مکانیک بودم، ولی بعد از تصادف پدرم (که با کامیون اتفاق افتاد)، دیگه حتی حال و حوصله ماشین و مکانیک و چیزای مرتبط باهاش رو هم نداشتم. رشتهمو تغییر دادم، رفتم سمت کامپیوتر.
الان که به گذشته نگاه میکنم، میگم شاید اگه اون اتفاق تلخ نمیافتاد، هیچ وقت من وارد دنیای طراحی سایت نمیشدم. شاید هیچوقت نمیرسیدم به جایی که امروز هستم؛ جایی که بیش از پنجاه هزار نفر دارن از من طراحی سایت یاد میگیرن.
نمیخوام بگم اون اتفاق خوب بود؛ هیچ وقت. هیچکس دلش نمیخواد عزیزشو از دست بده. ولی واقعیت اینه که اون اتفاق باعث شد من مسیر زندگیمو از نو بسازم. اگه اون شوک، اون تغییر بزرگ نبود، شاید هنوز هم داشتم یه مسیر دیگه رو میرفتم که اصلاً با من جور نبود.
گاهی وقتا بدترین اتفاقها، میتونن نقطهی شروع بهترین مسیرهای زندگی ما باشن. شاید اولش سخت باشه، شاید زمین بخوریم، شاید حتی حس کنیم دنیا باهامون سر لج افتاده، اما اگه یکم عقبتر بایستیم و نگاه کنیم، میبینیم که خیلی از همین سختیها ما رو شکل دادن.پس هر وقت تو دل بحران بودیم، به جای اینکه ناامید بشیم، سعی کنیم بفهمیم این اتفاق چی داره به ما یاد میده. همیشه یادتون باشه که ناله کردن از مشکلات، چیزی رو حل نمیکنه، اما فکر کردن بهشون، پیدا کردن راهحل و ادامه دادن با امید، میتونه زندگی رو از این رو به اون رو کنه. شاد و سربلند باشید.🙂
رضا جان بسیار ادم خوبی هستی ، تبلیغات خوبی هم در ویدیو ها میکنی واقعا روش جالبی هست ، علاوه بر اون هم صحبت های خوبی هم میکنی که باید قدر دانی بشه بابتشون چونکه حقیقت رو شنیدن مثل یه گنجه که خیلی ها برای منفعتشون بیانش نمیکنن.
همیشه پیروز باشی
سلام سپاس از شما . البته منظورتون از تبلیغات رو متوجه نشدم 😀
❤️
بسیار لذت بردم سپاس از اینکه وقت میزارید و این ویدیو هارو میسازید
سلام
خوشحالیم که از ویدیوهای سایت دیدن کردید و آموزش ها برای شما مفید بوده
شاد و پیروز باشید
سلام استاد عزیز،من تازه وارد دنیای طراحی سایت شدم و از آموزش های بی نهایت کاربردی و مفید شما دارم استفاده میکنم و واقعا به نظر عالی بودن دست تمام عوامل و مخصوصاً خود شما به عنوان استاد من درد نکنه ،خوشحالم که با شما آشنا شدم و بی نهایت از آموزش های رایگان و بی دریغ تون ممنونم،گاهی تو زندگی مشکلاتی سر راه آدم قرار میگیره که نگو یه دریچه ای به سوی رشد و پیشرفت هست منتها انسان به چشم بن بست و شکست به اونها نگاه میکنه ،بهرحال خوشحالم که این اتفاق تلخ ختم به خیر و پیشرفت جنابعالی شده،از رشد جنابعالی ما هم خوشحال میشیم و هم رشد میکنیم ،موفقیت روز افزون شما رو آرزو میکنم
سلام
اقای راد خسته نباشید
یه سوال از این به بعد باید پلاگین ها را به صورت دستی بروزرسانی کرد ؟
درود بر شما. خیر سیستم آپدیت محصولات همچنان برقرار هست. فقط پلاگین های رایگان رو آره
همین که این قدرت رو داری که بتونی با مشکلات مقابله کنی و دنبال هدف خودت بدویی خودش خیلیه
همچنین پیشتاز توی ایران❤
اینو بدون آقای راد هیچکس نمیتونه جلوی تورو برای رسیدن به هدفت و حتا اهدافی که در نظر نداری بگیره!!!!!
با اینکه هنوز رزومه ارسالی ام بررسی نشده اما مثل قبل شوق و اشتیاق برای همکاری با شمارو دارم
با احترام،بدرود
سلام روزتون بخیر
من چند وقتیه که از آموزشهای خوب شما در سایتتون استفاده میکنم و از این بابت از خداوند و شما تشکر میکنم
طبق تجربه های خودم در کل هیچ از دست دادنی در کار نیست
ما با چالشها روبه رو میشیم تا بزرگ بشیم و پاداشمون رو بگیریم
و به شما برادر عزیزم به خاطر سر بلند بیرون اومدن از این امتحان تبریک میگم اینکه تو حال بد خودتون نموندین و تصمیمات درستی گرفتین
ولی باید بدونیم این آخریش نیست
سلام خدمت استاد حسینی راد عزیز
هر چی مرا نکشد قوی ترم خواهد ساخت
هر تضادی که میاد تو زندگی ما برای این اومده که خواسته هامون رو میخواد برامون واضح تر کنه
الخیر فی ما وقع ، هر کاری که پیش بیاد چه خوب و به ظاهر بد به نفع خودمون هست
درود بر شما استاد محکم به مسیر ادامه بدین ، بی نهایت ازتون سپاسگزارم …
سلام وقتتون بخیر مرسی از توجه و محبت شما
سلام خدمت استاد حسینی راد عزیز
هر چی مرا نکشد قوی تر خواهد ساخت
هر تضادی که میاد زندگی ما برای این اومده که خواسته هامون رو واضح تر کنه
درود بر شما استاد محکم به مسیر ادامه بدین …
سلام آقای راد یه سوال داشتم.
شما داخل سایت آموزش تغییر صفحه محصولات رو گفتین اما چطوری میتونیم تمام صفحات محصول را تغییر دهیم؟ پلاگین خاصی داره؟اگه میشه یکم برام توضیح بدید
سلام آقای راد یه سوال داشتم.
شما داخل سایت آموزش تغییر صفحه محصولات رو گفتین اما چطوری میتونیم تمام صفحات محصول را تغییر دهیم؟ پلاگین خاصی داره؟
درود خدمت تمامی اعضای میهن وردپرس به خصوص جناب راد.
امیدوارم در مسیر کاریتون موفقیت بینهایت بدست بیاورین و تاپ تاپ باشین همچنین که الان هستین.
من خودم آرزوی همکاری با تیم میهن وردپرس رو دارم و امیدوارم بتونم یکوری در کنار شما حضورپیدا کنم.
سلام وقتتون بخیر
خیلی ممنون از لطف و توجه شما
همیشه شاد و پیروز باشید
اقای راد یه ویدیو میسازید از اینکه چطوری ساخت هوش مصنوعی و استفاده کردن از مدل های هوش مصنوعی برای ساخت هوش مصنوعی های جدید رو توظیح بدید و بگید که اساس کار هوشینا چیه؟
(میدونم یکذره نامفهوم شد کامنتم)
سلام
عالی بود ،
سپاس از شما
من که لذت بردم از این ویدیو…
واقعا ویدیو ی تاثی گذاری بود.
مفهمومی که من از این ویدیو گرفتم این بود که هیچ وقت نباید تسلیم شد و با تلش و تفکر میتونی مسیر رو خیلی بهتر ادامه بدی.
اقای راد واقعا از شما تشکر میکنم برای این همه زحماتتون.
درود خیلی ممنون از توجه شما همیشه شاد و پیروز باشید
سلام استاد ممنون بابت ویدئو ارزمند تون
استاد سوالی داشتم خدمت تون… مدل میکروفون شما در ضبط های ویدئو در میهن وردپرس چیه(همین میکروفونی که توی همین ویدئو استفاده کردید)؟؟؟؟
سپاس از شما. مدل rode podmic هست
درود استاد راد
همیشه پیروز و موفق باشید
آقای راد سلام شما اصلا به فنا نرفتید.
امیدوارم دوباره مثل روال قبل قوی و پرقدرت به کارتون برگردید.
آقای راد آیدی تلگرام من : ******h است لطفا به من پیام بدید یک پیشنهاد دارم براتون🔥
یک نظر هم زیر پست تفاوت وب دولپر با وب دیزاینر ثبت کردم.
سلام آقای راد.
وقت بخیر، تو کانال تلگرام تون درباره رای دادن به پلاگین چتینا گفته بودین من رو ۲۷ ژانویه پیام خوندم ولی فقط همان ۱۱ نفری که رای داده بودند.
۲۶ ژانویه من میخواستم رای بدم ولی اکانت وردپرسم به مشکل بر خورده بود و اجازه نمیداد رای بدم.
اما واقعا برای مردمی که فقط برای ۵۰۰ هزار رای داده بودند متأسفم.
امیدوارم اکانتتون برگرده و همچین مثل سابق بشه.،🙂
من با اینکه ۱۱ سالمه ولی واقعن برای این مردم از ته متأسفم.
این نظر رو زیر تفاوت وب دولپر و وب دیزاینر هم ثبت کردم.
آره!!
دقیقا برای من هم همین اتفاق افتاده
مرسی از شما
سپاس از شما
واقعا خفن بود …
مرسی از توجهتون