لحظه‌هایی با رضا راد: مهاجرت با طراحی سایت

این روزا هر جا بشینی، یکی از داغ‌ترین بحثا بحث مهاجرته. انگار همه یا خودشون قصد رفتن دارن یا حداقل یکی از دوست و آشناهاشون دنبالشه. خیلی از متخصص‌ها و آدمای موفق که می‌تونستن تو ایران بیزینس خودشونو گسترش بدن، به جای رشد کردن اینجا، بیشتر به رفتن فکر می‌کنن.

خب چرا؟ دلایلش واضحه: از مشکلات اقتصادی گرفته تا محدودیت‌های کاری و آینده‌ای که برای خیلی‌ها مبهمه. همینا باعث شده که مهاجرت بشه آرزوی خیلی‌ها.

ولی یه سؤال مهم هست، واقعاً مهاجرت همیشه بهترین انتخابه؟ نه، به هیچ وجه. مهاجرت یه تصمیم بزرگه که برای هر کسی یه جواب متفاوت داره. چیزی که برای یکی یه فرصت عالی حساب میشه، برای یه نفر دیگه می‌تونه شروع دردسر باشه.

این مقاله‌ای که می‌خونی، فقط حرفای تئوری و روی کاغذ نیست. بر اساس تجربه‌ی واقعی خودمه که چهار ساله داخل دبی زندگی میکنم. خودم از نزدیک با سختی‌ها و هزینه‌ها و البته فرصت‌های این مسیر درگیر بودم. هدف این نوشته اینه که بدون شعار دادن و حرف قشنگ، واقعیت زندگی توی امارات رو برات باز کنم. اینطوری می‌تونی راحت‌تر تصمیم بگیری که مهاجرت به درد شرایط تو می‌خوره یا نه.

آنچه در این مقاله می‌خوانید

چرا موضوع مهاجرت اینقدر داغ شده است؟

این روزها هر محفلی که بشینی، بالاخره یه گوشه‌اش حرف مهاجرت میاد وسط. یکی دنبال راهیه که بره کانادا، یکی دیگه می‌خواد بره اروپا، یه عده هم دبی یا ترکیه رو انتخاب می‌کنن چون نزدیک‌تره و راحت‌تر میشه رفت و برگشت. اما چرا مهاجرت انقدر داغ شده؟

اولین دلیلش واضحه، شرایط اقتصادی. خیلیا احساس می‌کنن هرچقدر تلاش کنن، باز هم نمی‌تونن تو ایران اونقدری که باید رشد کنن یا درآمد مناسب داشته باشن. همین حس باعث میشه به فکر رفتن بیفتن.

دلیل دوم، محدودیت‌های کاری و شغلیه. بعضی رشته‌ها و مهارت‌ها تو ایران بازار محدودی دارن. مثلاً یه طراح سایت یا برنامه‌نویس حس می‌کنه اگه توی بازار بین‌المللی کار کنه، هم درآمدش دلاری میشه هم فرصت‌های بیشتری جلوش بازه.

از طرف دیگه، آینده مبهم هم یه عامل مهمه. خیلیا حس می‌کنن اگر همین‌جوری پیش برن، آینده‌شون مشخص نیست. نه می‌دونن ده سال دیگه کجا ایستادن، نه مطمئنن که کارشون هنوز بازار داره یا نه. این نگرانی باعث میشه مهاجرت براشون تبدیل به یه امید بشه.

اما همه‌ی ماجرا این نیست. بعضی وقتا هم جذابیت تجربه‌ی یه زندگی جدید آدمو قلقلک میده. اینکه بری یه کشور دیگه، با فرهنگ جدید آشنا بشی، سبک زندگی متفاوت داشته باشی و ببینی دنیا بیرون از ایران چه شکلیه، خودش انگیزه‌ی بزرگیه.

تجربه شخصی چهار سال زندگی در دبی

وقتی اسم مهاجرت میاد، خیلیا مستقیم یاد کشورای اروپایی یا آمریکایی میفتن. کمتر کسی به امارات، مخصوصاً دبی، به چشم یه مقصد واقعی مهاجرت نگاه می‌کنه. خیلی وقتا حتی می‌شنوی که میگن: «رفتن دبی که اسمش مهاجرت نیست، فقط جابه‌جاییه.» راستش رو بخوای تا حدی درست میگن، ولی از یه زاویه دیگه، زندگی توی دبی همه ویژگی‌های مهاجرت رو داره.

چهار سال پیش من این تصمیم رو گرفتم و راهی دبی شدم. اولش فکر می‌کردم همه‌چیز ساده‌ست، چون نزدیکه، پرواز راحت پیدا میشه، رفت‌وآمد به ایران آزاده و سخت‌گیری کشورای دیگه رو نداره. اما وقتی پات به اینجا می‌رسه، تازه می‌فهمی چالش‌ها و تفاوت‌ها از همون روز اول شروع میشن. از واحد پولی متفاوت گرفته تا قوانین کاری و سبک زندگی جدید، همه‌چیز فرق می‌کنه. همین تجربه‌ی چهار ساله باعث شد دیدم نسبت به مهاجرت کلی تغییر کنه.

تفاوت مهاجرت و جابه‌جایی به امارات

بذار ساده بگم. وقتی میری اروپا یا آمریکا، مهاجرتت یه مسیر یه‌طرفه‌ست. معمولاً دیگه نمی‌تونی راحت برگردی، چون کلی پروسه قانونی و اقامتی پشتشه. اما دبی یه جور دیگست. اینجا می‌تونی بیای، بمونی، حتی چند سال کار کنی و بعد برگردی ایران یا کلاً مقصدتو عوض کنی. به همین خاطر خیلیا بهش نمیگن «مهاجرت»، بلکه میگن «جابه‌جایی».

ولی خب از نگاه من، اینم یه جور مهاجرته. چرا؟ چون وقتی از ایران دل می‌کنی، میری توی کشوری که واحد پولش دلاره، هزینه‌هاش بالاتره، فرهنگش متفاوته و باید از صفر بسازی، دیگه اون زندگی قبلی رو نداری. حتی اگه رفت‌وآمد راحت‌تر باشه، باز هم تو داری مهاجرت می‌کنی. چون داری زندگی جدیدی رو تجربه می‌کنی با همه سختیا و شیرینیاش.

یه چیزی هم هست، امارات یه مقصد موقت برای خیلیا حساب میشه. خیلیا میان اینجا، چند سال کار می‌کنن، تجربه جمع می‌کنن، پول درمیارن و بعد میرن یه کشور دیگه. این باعث میشه دبی برای خیلیا یه ایستگاه میانی باشه، نه مقصد نهایی. ولی برای بعضیا هم همینجا میشه خونه دومشون.

مرور ویدیوهای قبلی و دلیل ساخت این ویدیو

من قبلاً سه چهار تا ویدیو درباره مهاجرت ساخته بودم. توی اونا بیشتر از تجربه‌های اول راه گفتم. چیزایی مثل هزینه‌های اولیه، شوک فرهنگی و تفاوت‌هایی که باهاش روبه‌رو شدم. اما چرا دوباره سراغ این موضوع اومدم؟به این دلیل که الان بعد از چهار سال زندگی توی دبی، نگاهم پخته‌تر و کامل‌تر شده. دیگه فقط نگاه یه مهاجر تازه‌وارد نیست. الان با تمام بالا و پایین‌هاش زندگی کردم، از پروژه‌های کاری گرفته تا چالش‌های مالی و حتی مقایسه‌ی بازار ایران و امارات.

خیلی از سؤالایی که شما ازم می‌پرسین هم باعث شد دوباره دست به قلم بشم. سؤالاتی مثل، آیا با طراحی سایت میشه مهاجرت کرد؟ آیا بمونم تو ایران بهتره یا برم یه کشور دیگه؟ اصلاً ارزش داره بیام دبی یا نه؟

این پرسشا دقیقاً همون چیزایی بودن که قبل از مهاجرت خود منو هم درگیر کرده بودن. واسه همین حس کردم لازمه تجربه‌ی این چند سال رو جمع‌بندی کنم و صادقانه بگم که مهاجرت چه رویایی داره و چه کابوسایی.

بمانیم یا مهاجرت کنیم؟ چالش انتخاب

یکی از سخت‌ترین دو راهی‌هایی که این روزا خیلی از جوونای ایرانی داخلش گیر کردن، همین مسئله‌ی موندن یا رفتنه. از یه طرف دلت می‌خواد بمونی و توی کشورت پیشرفت کنی، کنار خانواده و دوستات باشی و روی پایه‌هایی که تا الان ساختی ادامه بدی. از طرف دیگه هر روز بیشتر وسوسه میشی که بری یه جای دیگه، جایی که فکر می‌کنی آینده‌ی روشن‌تری داره.

این کشمکش فقط مختص به من یا تو نیست. تقریباً هر کی رو ببینی یه گوشه‌ی ذهنش این سؤال رو داره. خیلیا حتی سال‌ها تو این دو راهی می‌مونن و هیچ وقت تصمیم قطعی نمی‌گیرن. چون جواب آسونی براش وجود نداره.

سؤال مشترک بسیاری از جوانان ایرانی

واقعاً موندن تو ایران بهتره یا رفتن؟ این سؤالیه که بارها از من پرسیدن، حتی خودمم قبل از مهاجرت صد بار از خودم پرسیدم. از یه طرف، تو ایران خیلی چیزا دست خودته. زبان و فرهنگ رو می‌فهمی، بازار رو می‌شناسی، ارتباطات داری، حتی اگر کار کوچیکی هم راه بندازی راحت‌تر می‌تونی مشتری پیدا کنی. مخصوصاً برای کسایی که حوزه‌شون دیجیتاله، خیلی وقتا می‌بینیم درآمد ریالی‌شون بیشتر از چیزی میشه که بیرون از ایران با دلار درمیارن.

اما از اون طرف، واقعیت‌های تلخ هم هست. نوسان اقتصادی، محدودیت‌ها، آینده‌ی مبهم و استرس دائمی باعث میشه خیلیا حس کنن حتی اگه امروز شرایطشون خوبه، فرداش قابل پیش‌بینی نیست. همین حس بی‌ثباتی، مهاجرت رو تبدیل به یه امید می‌کنه.

برای همین این سؤال «بمونم یا برم؟» تقریباً مشترک بین همست. فرقی نمی‌کنه دانشجو باشی، کارآفرین باشی، یا یه متخصص آزادکار. همه یه جایی به این فکر می‌کنن.

چرا پاسخ این سؤال برای هر فرد متفاوت است؟

اینجاست که اصل ماجرا مشخص میشه. چون هیچ جواب واحدی برای این سؤال وجود نداره. شرایط هر کسی متفاوته. یکی مثل من شاید از صفر شروع کرده باشه، پس باید هزار بار بیشتر حساب و کتاب کنه. چون وقتی پول پشتت نیست یا کسی نیست که کمکت کنه، هر تصمیم اشتباهی می‌تونه کل زندگیتو به‌هم بریزه.

از اون طرف، یکی ممکنه خانواده‌ی ثروتمندی داشته باشه. براش فرقی نداره سال اول چند میلیارد خرج کنه، چون اگه کم بیاره پشتش پره. طبیعیه که تصمیم این آدم با من یکی نباشه. حتی شرایط کاری و روحی هم تاثیر داره. مثلاً یه نفر عاشق ریسک کردنه، حاضر میشه صفر تا صد یه کارو تو کشور دیگه از نو شروع کنه. یکی دیگه اما روحیه‌ی این کارو نداره، به محض سختی ناامید میشه. خب برای این آدم‌ها تصمیم مهاجرت کاملاً نتیجه‌های متفاوتی میده.

پس اینکه چون فلانی رفت ترکیه موفق شد، یا چون یکی دیگه رفت کانادا و سختی کشید، بخوای تصمیم خودتو فقط بر اساس تجربه‌ی اون‌ها بگیری، بزرگ‌ترین اشتباهه. باید شرایط خودتو بسنجی، رو کاغذ بیاری، حساب کتاب کنی و بعد تصمیم بگیری.

شرایط مالی؛ مهم‌ترین عامل در تصمیم‌گیری

وقتی پای مهاجرت وسط میاد، اولین چیزی که باید بهش فکر کنی پوله. هر چقدر هم انگیزه داشته باشی، هر چقدر هم بخوای تجربه‌ی جدیدی شروع کنی، بدون پشتوانه‌ی مالی محکوم به شکست میشی. واقعیت اینه که مهاجرت فقط بستن چمدون و عوض کردن کشور نیست؛ یه پروسه‌ی پرهزینه‌ست که اگه درست مدیریت نشه، می‌تونه خیلی زود تبدیل به کابوس بشه.

اهمیت پشتوانه مالی

همیشه باید یه پشتوانه‌ی مطمئن داشته باشی. این پشتوانه می‌تونه پس‌انداز باشه، می‌تونه درآمد ثابت از ایران باشه، یا حتی سرمایه‌ای که از قبل جمع کردی. دلیلش ساده‌ست، توی کشور جدید تا مدتی هیچ چیز سر جاش نیست. باید اجاره‌ی خونه بدی، هزینه‌ی اقامت و ویزا رو پرداخت کنی، خرج زندگی رو دربیاری و در عین حال هنوز کاری راه ننداختی که درآمد بده.

مثلاً توی دبی سال اولت حدود دو میلیارد تومان هزینه داره، اونم فقط برای یه زندگی معمولی. حالا اگه نتونی اینو تأمین کنی، مهاجرت از همون اول برات شکست میشه. پس بدون پول کافی اصلاً نباید به این مسیر فکر کنی.

تفاوت آدم‌ها در شروع مسیر

یه نکته‌ی مهم اینه که همه‌ی ما شرایط شروع یکسانی نداریم. بعضیا سرمایه‌ی خوبی دارن، می‌تونن راحت‌تر ریسک کنن و حتی چند سال بدون درآمد مطمئن زندگی کنن. اما بعضیا مثل من، از صفر شروع کردن.

من خودم بارها پیش اومده حتی برای خرج کوچیک روزمره مشکل داشتم، واسه همین همیشه به این فکر می‌کردم که باید یه پولی کنار بذارم تا در شرایط سخت به دادم برسه. این تفاوت باعث میشه مسیر هر کس با دیگری فرق کنه. برای کسی که سرمایه‌داره، مهاجرت می‌تونه یه تجربه‌ی لذت‌بخش باشه، ولی برای کسی که بدون پشتیبانی مالی میره، مهاجرت پر از استرس و ریسکه.

چرا مقایسه با دیگران اشتباه است؟

یکی از بزرگ‌ترین اشتباهایی که خیلیا می‌کنن اینه که خودشونو با بقیه مقایسه می‌کنن. می‌گن چون فلانی رفت ترکیه موفق شد، پس منم میرم. یا چون فلانی از کانادا برگشت ایران، پس اونجا بد بوده.

این نوع تصمیم‌گیری اشتباه محضه. چرا؟ چون شرایط زندگی هیچ دو نفری شبیه هم نیست. یکی خانواده‌ی پولدار داره و همیشه پشتشه، یکی دیگه باید همه‌چیزو تنهایی بسازه. یکی روحیه‌ی جنگیدن داره، یکی دیگه خیلی زود خسته میشه. حتی یه عامل کوچیک مثل داشتن یا نداشتن مدرک تحصیلی مرتبط می‌تونه مسیر رو کامل تغییر بده.

پس واقعیت اینه که مهاجرت یه نسخه‌ی آماده نداره. باید شرایط خودتو دقیق بسنجی، همه‌چیزو روی کاغذ بیاری و ببینی آیا توان مالی و روحی رفتن رو داری یا نه.

هزینه‌های مهاجرت و زندگی در دبی

وقتی صحبت از مهاجرت به دبی میشه، اولین چیزی که باید در نظر بگیری هزینه‌هاست. خیلی‌ها فکر می‌کنن چون دبی نزدیکه و رفت‌وآمدش آسونه، پس هزینه‌هاشم مثل ایران یا کمی بیشتره. اما واقعیت اینه که دبی یه شهر گرونه و باید از همون اول آماده باشی.

هزینه‌های اولیه (سال اول حدود ۲ میلیارد تومان)

سال اولی که وارد دبی میشی، باید یه سرمایه‌ی جدی کنار بذاری. چرا؟ چون تازه می‌خوای پایه‌های زندگی رو بسازی. از اجاره خونه گرفته تا گرفتن اقامت و کارای اداری، همه‌چی هزینه داره.

اجاره‌ی خونه تو دبی بسته به منطقه‌ای که انتخاب می‌کنی، می‌تونه خیلی بالا باشه. بعد باید هزینه‌ی ویزا و اقامت رو بدی، گواهینامه بگیری، قبض و ودیعه‌ی خونه رو پرداخت کنی و کلی خرجای ریز و درشت دیگه. همه‌ی اینا رو جمع کنی، چیزی حدود ۲ میلیارد تومان برای سال اول باید کنار بذاری. این تازه برای یه زندگی معمولیه، نه لوکس. یعنی فقط بتونی سقف بالا سرت باشه، خرجای اداری رو بدی و یه زندگی عادی رو شروع کنی.

هزینه‌های مستمر سالانه

بعد از سال اول تازه می‌فهمی این فقط شروع ماجرا بوده. هر سال هزینه‌های ثابت زندگی ادامه داره. اجاره خونه، تمدید اقامت، بیمه، هزینه‌ی زندگی روزمره، و حتی ساده‌ترین چیزا مثل رفت‌وآمد.

به طور متوسط، هر سالی که اینجا زندگی می‌کنی باید دوباره نزدیک به دو میلیارد تومان هزینه کنی. این بدون حساب کردن خرجای اضافه‌ست. اگه بخوای زندگی راحت‌تر یا لوکس‌تری داشته باشی، این عدد خیلی بیشتر میشه.

مقایسه هزینه‌های ایران و امارات

حالا شاید بپرسی خب این هزینه‌ها رو ایران هم داریم. درسته، تو ایران هم اجاره خونه و خرج زندگی داری، اما فرق اصلی توی واحد پوله. اونجا همه‌چی به ریاله، ولی اینجا به درهم یا دلاره.

وقتی هزینه‌ها رو به ریال حساب کنی، می‌بینی تو ایران با همون خرج می‌تونی زندگی خیلی راحت‌تری داشته باشی. حتی بعضی وقتا درآمد ریالی تو ایران ارزش بیشتری از درآمد دلاری تو دبی پیدا می‌کنه، مخصوصاً اگه کارتو خوب بلد باشی و بازارتو بشناسی.

اینجاست که خیلیا شوکه میشن. چون فکر می‌کنن مهاجرت یعنی درآمد دلاری و زندگی بهتر. در حالی که واقعیت اینه که خرج دلاری همیشه سنگین‌تره، حتی اگر درآمدت هم دلاری باشه.

روش‌های مختلف مهاجرت

خیلی وقتا وقتی اسم مهاجرت میاد، ذهن همه میره سمت یه راه خاص. یکی فکر می‌کنه باید حتماً از طریق کار بره، یکی دیگه دنبال تحصیله، یکی سرمایه‌گذاری می‌کنه و یه عده هم متأسفانه به پناهندگی فکر می‌کنن. واقعیت اینه که راه‌های مهاجرت خیلی متفاوته و هرکدومش شرایط خاص خودش رو داره. مهم اینه که ببینی کدوم روش به شرایط تو می‌خوره.

مهاجرت کاری

مهاجرت کاری یکی از رایج‌ترین راه‌هاست. یعنی بتونی از یه شرکت خارجی پیشنهاد شغلی بگیری و با ویزای کار وارد اون کشور بشی. این روش خیلی خوبه چون معمولاً هزینه‌های اولیه‌ات کمتره، سریع‌تر وارد بازار کار میشی و اقامتت هم قانونی و مطمئنه.

اما برای ایرانی‌ها، مخصوصاً توی امارات، یه مشکل بزرگ هست. خیلی از شرکت‌های بین‌المللی نمی‌تونن راحت ایرانی‌ها رو استخدام کنن. خود من برای گوگل و آی‌بی‌ام درخواست دادم، اما به خاطر محدودیت‌ها نتونستن استخدامم کنن.
علاوه بر این، داشتن مدرک تحصیلی مرتبط خیلی مهمه. یعنی حتی اگه کلی تجربه داشته باشی، ولی مدرکت نخوره به اون شغل، ممکنه نتونی ویزای کار بگیری.

مهاجرت تحصیلی

خیلیا از این مسیر وارد میشن. تحصیل تو دانشگاه‌های خارج می‌تونه یه سکوی پرتاب باشه. چون هم می‌تونی تو محیط جدید زندگی کنی، هم زبانت قوی میشه، هم بعد از فارغ‌التحصیلی فرصت کاری پیدا می‌کنی.

ولی خب این مسیر خرج زیادی داره. شهریه دانشگاه‌ها ارزونه؟ نه! به اضافه‌ی هزینه‌های زندگی، خوابگاه، بیمه و بقیه چیزا. اگه پشتوانه مالی خوبی نداشته باشی، ممکنه وسط راه جا بزنی. به علاوه، مهاجرت تحصیلی تضمین‌کننده‌ی آینده کاری نیست. یعنی فقط به خاطر اینکه مدرک گرفتی، قرار نیست شرکت‌ها برای استخدامت صف بکشن.

سرمایه‌گذاری و خرید پاسپورت

یه روش دیگه، مخصوص آدماییه که سرمایه دارن. بعضی کشورها به ازای سرمایه‌گذاری یا خرید ملک، اقامت یا حتی پاسپورت میدن. مثلاً توی امارات یا کشورهای اروپایی می‌تونی با خرید ملک یا ثبت شرکت اقامت بگیری.

این روش خیلی سریع‌تر و مطمئن‌تره، ولی شرط اصلیش واضحه: باید پول داشته باشی. از چند صد هزار دلار تا چند میلیون دلار. برای کسی که سرمایه نداره، این روش عملاً غیرممکنه. اما برای سرمایه‌دارها بهترین و کم‌دردسرترین راهه.

پناهندگی و دلایل رد آن

حالا می‌رسیم به بحث پناهندگی؛ مسیری که متأسفانه خیلیا بهش فکر می‌کنن. بذار رک بگم: پناهندگی یکی از سخت‌ترین و پرخطرترین روش‌های مهاجرته. تو نه امنیت داری، نه آینده‌ات روشنه، نه می‌دونی قراره کجا بری. سال‌ها باید تو کمپ‌ها زندگی کنی، معلوم نیست پرونده‌ات قبول بشه یا نه و حتی اگه قبول بشه هم زندگی جدیدت خیلی وقتا با محدودیت همراهه.

من شخصاً هیچ وقت این روش رو توصیه نمی‌کنم. نه فقط من، هر کسی که رفته هم میگه این مسیر ارزش نداره. چون می‌تونی همون انرژی و وقتو بذاری و با روش‌های مطمئن‌تری وارد بشی.

چالش‌های کاری در دبی

خیلیا وقتی اسم دبی میاد، فکر می‌کنن همه‌چی اینجا روی غلتک می‌افته. درآمد دلاری، پروژه‌های بزرگ، و مشتری‌های بین‌المللی. اما واقعیت اینه که شروع کار توی دبی به هیچ وجه آسون نیست. شاید برای بعضیا مسیر سریع‌تر پیش بره، اما اکثراً مثل من باید از صفر شروع کنن و با کلی چالش روبه‌رو بشن.

مشکلات زبان و ارتباطات

اولین چیزی که تو دبی می‌فهمی، اینه که زبان یه مانع جدیه. شاید فکر کنی انگلیسیت خوبه، اما وقتی پای قرارداد، مذاکره یا ارائه کار وسط میاد، تازه می‌فهمی سطح زبانت کافیه یا نه. از اون طرف اینجا پر از آدم‌های مختلفه؛ هندی، پاکستانی، عرب، چینی، اروپایی، آمریکایی… هر کدوم لهجه و فرهنگ خودشونو دارن. ارتباط گرفتن با همه‌ی اینا یه مهارته که باید کم‌کم یاد بگیری.

من خودم بارها تو جلسه‌های کاری گیر کردم چون یا درست متوجه نشدم چی گفتن یا نتونستم منظورمو خوب برسونم. همین مسئله باعث شد بعضی پروژه‌ها رو از دست بدم. زبان فقط کلمات نیست، باید یاد بگیری با فرهنگ طرف مقابل هم هماهنگ بشی.

تفاوت بازار کار ایران و امارات

یکی از بزرگ‌ترین شوک‌ها برای من این بود که بازار کار اینجا کاملاً با ایران فرق می‌کنه.توی ایران معمولاً پول حرف اول رو می‌زنه. مشتری دنبال اینه که ارزون‌تر کارشو راه بندازه. خیلی وقتا کیفیت کار براشون در اولویت دومه. اما توی دبی ماجرا فرق می‌کنه. اینجا کیفیت خیلی مهم‌تر از قیمته. مشتری انتظار داره بهترین خدماتو بگیره و بابتش پول هم میده، ولی به شرطی که قانع بشه ارزش داره.

از طرف دیگه، رقابت خیلی سنگینه. توی ایران ممکنه توی یه شهر چند تا طراح سایت باشن، ولی اینجا هزاران نفر از ملیت‌های مختلف توی همین زمینه کار می‌کنن. باید واقعاً یه چیزی بیشتر از بقیه داشته باشی تا بتونی خودتو نشون بدی.

تجربه‌های واقعی در گرفتن پروژه طراحی سایت

اجازه بده یه تجربه‌ی شخصی رو تعریف کنم. یکی از اولین پروژه‌هایی که گرفتم تو دبی، یه پروژه‌ی بزرگ بود. انقدر ذوق داشتم که سریع قبولش کردم و حتی قیمت خیلی پایین دادم تا حتماً قرارداد بسته بشه. فکر می‌کردم بعدش همه‌چی خوب پیش میره.

اما وقتی وارد کار شدم، دیدم چه اشتباه بزرگی کردم. مشتری خیلی سخت‌گیر بود، کلی تغییر می‌خواست، و عملاً من از جیبم داشتم براش کار می‌کردم. اینجا بود که فهمیدم هم بازار متفاوته، هم آدم‌ها. نمی‌شه با همون ذهنیت ایران پروژه گرفت.

از اون به بعد یاد گرفتم که هر پروژه‌ای ارزش نداره، باید درست قیمت‌گذاری کنم، و مهم‌تر از همه اینکه بدونم طرف مقابلم دقیقاً چی می‌خواد. الان هم دوستایی دارم که از همون ماه اول تونستن پروژه بگیرن و درآمد داشته باشن، ولی خیلیاشون مثل من حداقل یکی دو سال سختی کشیدن تا یاد گرفتن چطوری تو این بازار کار کنن.

نقش شانس و شرایط فردی در موفقیت

خیلی وقتا وقتی درباره موفقیت یا شکست مهاجرها حرف می‌زنیم، همه‌چی رو می‌ذاریم پای سخت‌کوشی. می‌گیم فلانی موفق شد چون خیلی تلاش کرد، یا یکی دیگه شکست خورد چون کم‌کاری کرد. اما واقعیت اینه که تلاش فقط بخشی از ماجراست. مهاجرت یه مسیر پر از متغیره. چیزایی که شاید تو کنترل تو نباشن اما می‌تونن سرنوشتتو عوض کنن.

چرا همه چیز به شرایط شخصی بستگی دارد؟

هر کسی شرایط زندگی متفاوتی داره. یکی سرمایه‌ی خوب داره، یکی از صفر شروع می‌کنه. یکی خانواده پشتشه و هر وقت کم آورد می‌تونه روشون حساب کنه، یکی دیگه هیچ پشتیبانی نداره. همین تفاوت‌های کوچیک باعث میشه نتیجه‌ی مهاجرت برای هر کس متفاوت باشه.

حتی شرایط کاری هم متفاوته. شاید تو یه رشته یا تخصصی داشته باشی که توی ایران خیلی جواب می‌ده، اما همون مهارت توی کشوری مثل امارات یا کانادا بازار نداره. برعکس، یکی دیگه توی حوزه‌ای کار می‌کنه که اونجا کلی تقاضا براش هست.

یه نکته دیگه هم هست که خیلیا نادیده می‌گیرن: شانس. آره، شاید عجیب به نظر برسه، ولی شانس خیلی وقتا دخیل میشه. یه ملاقات تصادفی، یه پروژه‌ی اتفاقی، یا حتی یه آدمی که همون روز درست سر راهت قرار می‌گیره می‌تونه کل مسیرتو عوض کنه. البته شانس همیشه به تنهایی کافی نیست، اما می‌تونه مسیر تلاش‌هاتو هموارتر کنه.

نمونه‌هایی از تصمیمات درست و غلط دوستان

یادم میاد یکی از دوستام یه تصمیم کاری گرفت که زندگیشو به کل تغییر داد. انتخاب درستی بود، مسیر جدیدی باز کرد و بعد از چند ماه وضعش خیلی بهتر شد. اما برعکس، یه دوست دیگه‌ام یه تصمیم اشتباه گرفت؛ فقط چون دیده بود یه نفر دیگه توی همون مسیر موفق شده. نتیجه؟ زندگیش به هم ریخت و مجبور شد چند سال فقط تلاش کنه تا دوباره برگرده به نقطه‌ی اول.

این مثال‌ها نشون میده که حتی دوتا آدم با شرایط نسبتاً مشابه، می‌تونن به خاطر یه تصمیم، به دو نتیجه‌ی کاملاً متفاوت برسن. دلیلش هم واضحه: هر کسی شرایط مالی، روحی، خانوادگی و کاری خاص خودش رو داره.

برای همین همیشه تأکید می‌کنم: مهاجرت نسخه‌ی آماده نداره. اینکه بگی چون فلانی موفق شد منم می‌رم، یا چون یکی دیگه شکست خورد من نمی‌رم، کاملاً اشتباهه. باید شرایط خودتو بسنجی، همه‌چیزو روی کاغذ بیاری و بعد تصمیم بگیری.

داشتن پایه مالی قبل از مهاجرت

یکی از چیزایی که توی تجربه‌ی من خیلی به چشم اومد، همین داشتن یا نداشتن یه پایه‌ی مالی قبل از مهاجرته. واقعاً مثل روز و شبه. کسی که یه درآمد پایدار از قبل داره، حتی اگه اون درآمد توی ایران باشه، خیلی راحت‌تر می‌تونه تو کشور جدید دوام بیاره. در عوض، کسی که صفر و بدون هیچ پشتوانه‌ای میره، معمولاً مجبور میشه سختی‌های خیلی بیشتری بکشه.

اهمیت ساختن بیزینس در ایران

بذار یه نکته مهم رو روشن کنم: داشتن بیزینس یا منبع درآمد تو ایران، قبل از مهاجرت، مثل یه بیمه‌نامه‌ست. تصور کن تو میری کشوری مثل دبی، باید سالی حداقل دو میلیارد خرج زندگی بدی. حالا اگه اونجا هنوز کاری راه ننداختی یا مشتری پیدا نکردی، این خرجا رو از کجا میاری؟ اینجاست که یه درآمد پایدار از ایران می‌تونه مثل ناجی به کمکت بیاد.

خیلیا فکر می‌کنن باید صبر کنن تا مهاجرت کنن و بعد اونجا دنبال کار بگردن. اما واقعیت اینه که بهتره قبل از رفتن، یه بیزینسی داشته باشی که حتی از راه دور هم برات کار کنه. اینطوری استرس خیلی کمتری داری و می‌تونی با خیال راحت‌تر وارد بازار جدید بشی.

تجربه میهن وردپرس به عنوان پشتوانه مالی

خود من دقیقاً همین تجربه رو داشتم. وقتی به دبی اومدم، میهن وردپرس هنوز برام کار می‌کرد. این کسب‌وکار توی ایران ساخته شده بود و همچنان برام درآمد داشت. حتی با وجود اینکه ریالی بود، باز هم توی خیلی از مواقع کمکم کرد خرجای دبی رو پوشش بدم.

البته بعدش وارد حوزه‌های دیگه هم شدم، مثل املاک یا پروژه‌های طراحی سایت، اما جالب اینجاست که هنوزم بخش بزرگی از درآمدم از همون بیزینس ایرانیه. این نشون میده که اگه قبل از مهاجرت یه چیزی برای خودت ساخته باشی، بعدش هم توی کشور مقصد خیالت راحت‌تره. چون هر وقت کار جدیدی بالا و پایین بشه، اون منبع درآمد هنوز پشتته.

برای همین توصیه‌ی جدی من به هر کسی که قصد مهاجرت داره اینه: قبل از اینکه بار و بندیل ببندی، سعی کن یه پایه‌ی مالی مطمئن توی ایران درست کنی. این می‌تونه کسب‌وکار اینترنتی باشه، یه کار خدماتی باشه، یا هر چیزی که بشه حتی از دور هم مدیریت کرد. با این پشتوانه، حتی اگه سال اول توی کشور جدید به مشکل بخوری، حداقل نگران دخل و خرجت نیستی.

مقایسه درآمد ریالی و دلاری

یکی از بزرگ‌ترین تصورات غلطی که بین ما ایرانی‌ها هست اینه که فکر می‌کنیم درآمد دلاری همیشه مساوی با رفاه و موفقیته. در حالی که وقتی میری کشوری مثل دبی یا هر کشور دیگه‌ای، تازه می‌فهمی ماجرا این‌قدر ساده نیست.

آیا درآمد دلاری همیشه بهتر است؟

واقعیتش اینه که نه، همیشه این‌طور نیست. درست که دلاره و ارزش بیشتری نسبت به ریال داره، اما فراموش نکن که خرجت هم دلاریه. فرض کن توی ایران ماهی ۳۰۰ میلیون تومن درآمد داری. حالا اگه بری دبی و اونجا ۲ هزار دلار دربیاری، روی کاغذ شاید فکر کنی داری به دلار می‌گیری و باحاله. ولی وقتی می‌بینی همون ۲ هزار دلار فقط کفاف اجاره خونه و هزینه‌های اولیه رو میده، تازه متوجه می‌شی تو ایران وضع بهتری داشتی.

پس مهم این نیست که پولت چه واحدیه، مهم اینه که با اون پول چه سطحی از زندگی رو می‌تونی داشته باشی. خیلیا بودن که فکر می‌کردن با درآمد دلاری زندگیشون عالی میشه، اما وقتی با هزینه‌های کشور مقصد روبه‌رو شدن، دیدن حتی از قبل هم سخت‌تر زندگی می‌کنن.

چرا درآمد از ایران هنوز ارزشمند است؟

اینجا یه نکته‌ی مهم وجود داره: درآمد از ایران هنوز می‌تونه خیلی ارزشمند باشه. به چند دلیل، اول اینکه حجم پولی که توی ایران جابه‌جا میشه خیلی بیشتر از چیزیه که خیلیا فکر می‌کنن. هنوزم توی خیلی از حوزه‌ها، مخصوصاً دیجیتال، فرصت‌های بزرگی وجود داره. مردم راحت‌تر پول خرج می‌کنن، راحت‌تر پروژه میدن و خیلی وقتا سریع‌تر اعتماد می‌کنن.

دوم اینکه وقتی توی ایران درآمد داری و توی کشوری مثل دبی زندگی می‌کنی، در واقع داری از اختلاف ارزش پول استفاده می‌کنی. یعنی ریال درمیاری و خرج دلاری می‌کنی، اما اگه اون درآمدت قوی باشه، می‌تونه هزینه‌های زندگیتو راحت پوشش بده.

خود من بارها دیدم که درآمد ریالی‌ام از طریق میهن وردپرس، حتی از پروژه‌هایی که اینجا گرفتم بیشتر بوده. شاید عجیب باشه، اما واقعاً خیلی وقتا درآمد توی ایران به صرفه‌تر از دلاریه، مخصوصاً برای کسی که بازارشو بشناسه و بلد باشه چطوری کار کنه. به خاطر همین، همیشه میگم فریب برچسب «دلاری بودن» درآمد رو نخورید. مهم‌تر از همه اینه که اون پول چه کیفیتی از زندگی رو براتون میاره.

بازار ایران و فرصت‌های پنهان

خیلی‌ها وقتی تصمیم به مهاجرت می‌گیرن، فکر می‌کنن باید کلاً قید ایران و بازارشو بزنن. ولی چیزی که من تو این چند سال زندگی تو دبی دیدم اینه که اتفاقاً خیلی از ایرانیای خارج‌نشین هنوز بخش بزرگی از درآمدشونو از ایران دارن.
بازار ایران پر از فرصت‌هاییه که خیلی وقتا ما خودمون دست‌کم می‌گیریمش.

قدرت مالی ایرانی‌ها در مقایسه با خارجی‌ها

شاید عجیب باشه، ولی واقعیت اینه که ایرانی‌ها خیلی راحت‌تر از خارجی‌ها پول خرج می‌کنن. من تو دبی دیدم آدمای ملیت‌های مختلف چقدر حساب و کتاب می‌کنن تا یه قرارداد ببندن یا یه محصول بخرن. خیلی وقتا هم حاضر نیستن راحت پول بدن. اما ایرانی‌ها معمولاً سریع‌تر تصمیم می‌گیرن و راحت‌تر برای خدمات یا محصولات پول می‌دن.

این به دو دلیله، یکی اینکه ما با فرهنگ و ذهنیت همدیگه آشنا هستیم. می‌دونیم چطور باید با مشتری ایرانی رفتار کنیم تا اعتماد کنه و خرید انجام بده. دوم اینکه حجم پولی که تو ایران جابه‌جا میشه، خیلی بیشتر از چیزیه که تصور می‌کنیم. با اینکه ارزش ریال پایین اومده، اما هنوز هم توی دست مردم سرمایه‌های بزرگی هست.

برای همین می‌بینی خیلی از برندای خارجی که ایرانی هستن، حتی وقتی میرن کانادا یا آمریکا، باز هم بازار هدفشون ایرانیا باقی می‌مونه. چون می‌دونن پول توی این بازار هست.

چرا بسیاری از مهاجران هنوز با ایران کار می‌کنند؟

من به‌طور مستقیم اینو دیدم. خیلی از ایرانیایی که تو دبی یا حتی کشورهای دیگه زندگی می‌کنن، هنوز درآمد اصلیشون از ایرانه. مثلاً تو حوزه املاک، خیلیا مشتری‌های اصلیشون ایرانی‌ها هستن. تو حوزه دیجیتال مارکتینگ، طراحی سایت یا حتی فریلنسری، خیلیا هنوز با شرکت‌ها و مشتریای ایرانی کار می‌کنن.

حتی بعضی مغازه‌دارای خارجی توی دیره (یکی از محله‌های قدیمی دبی) وقتی می‌ری پیششون، فارسی بلدن چون بیشتر مشتریاشون ایرانی بودن. این نشون میده بازار ایران هنوز اونقدری زنده و پرپوله که مهاجرها هم نمی‌تونن به راحتی ازش دل بکنن.

خود منم بارها حس کردم که درآمدم از ایران حتی از پروژه‌های دلاری که اینجا گرفتم بیشتر بوده. و این فقط تجربه‌ی من نیست؛ خیلیای دیگه هم همینو میگن. پس اگه فکر می‌کنی با مهاجرت باید کلاً ارتباطتو با بازار ایران قطع کنی، بدون داری یکی از بزرگ‌ترین فرصت‌ها رو از دست میدی.

مهاجرت کاری به شرکت‌های بزرگ

خیلیا وقتی به مهاجرت فکر می‌کنن، اولین تصویری که تو ذهنشون میاد اینه که توی یه شرکت بزرگ مثل گوگل، مایکروسافت یا آی‌بی‌ام کار کنن. روی کاغذ هم ایده خیلی جذابیه؛ هم حقوق عالی داری، هم اعتبار بین‌المللی پیدا می‌کنی و هم آینده‌ت تقریباً تضمینه. اما واقعیتش خیلی پیچیده‌تر از چیزیه که به نظر میاد. مخصوصاً وقتی پای ملیت ایرانی وسط باشه.

تجربه رد شدن درخواست استخدام در گوگل و IBM

من خودم این مسیر رو امتحان کردم. سال ۲۰۲۲ برای دفترهای اماراتی گوگل و آی‌بی‌ام درخواست دادم. همه‌چی به نظر خوب پیش می‌رفت؛ رزومه‌ام قوی بود، تجربه کاری داشتم، حتی چند مصاحبه‌ی اولیه رو هم رد کرده بودم.
اما درست جایی که فکر می‌کردم دیگه کار تمومه، جواب منفی گرفتم. چرا؟ چون ایرانی بودم.

بعضی شرکت‌های بزرگ به خاطر تحریم‌ها و قوانین بین‌المللی نمی‌تونن ایرانی‌ها رو توی امارات یا بعضی کشورای دیگه استخدام کنن. این یعنی حتی اگه بهترین مهارت‌ها رو داشته باشی، باز هم فقط به خاطر ملیتت ممکنه شغلو از دست بدی. جالب اینجاست که همون شرکت‌ها بهم گفتن اگه توی اروپا یا آمریکا درخواست بدی، شانس بیشتری داری. یعنی مشکل فقط به امارات و قوانین مربوط به اون منطقه برمی‌گرده.

این تجربه بهم نشون داد که همیشه ماجرا به تلاش و رزومه برنمی‌گرده. بعضی وقتا یه عامل بیرونی مثل پاسپورت یا ملیت می‌تونه جلوی مسیرتو بگیره.

نقش مدرک تحصیلی در مسیر شغلی بین‌المللی

یه نکته‌ی دیگه که خیلیا نادیده می‌گیرن، اهمیت مدرک تحصیلیه. خیلی وقتا ما فکر می‌کنیم چون تجربه عملی داریم یا چند سال توی یه حوزه کار کردیم، دیگه مدرک مهم نیست. اما وقتی پای شرکت‌های بزرگ بین‌المللی وسط میاد، داستان فرق می‌کنه.

مثلاً خود من کلی تجربه داشتم، اما چون مدرکم دقیقاً مرتبط با حوزه کاری نبود، این خودش شد یه مانع بزرگ. شرکت‌ها برای استخدام رسمی، مخصوصاً توی بخش‌های تخصصی، مدرک دانشگاهی مرتبط می‌خوان. این یعنی حتی اگه مهارتت عالی باشه، بدون مدرک مرتبط احتمال زیادی وجود داره که شانس استخدامتو از دست بدی.

این موضوع مخصوصاً برای ما ایرانی‌ها که خیلی وقتا بیشتر روی تجربه عملی تکیه می‌کنیم، می‌تونه یه شوک باشه. چون توی ایران معمولاً مدرک کمتر از تجربه اهمیت داره. ولی توی بازار بین‌المللی، مخصوصاً وقتی می‌خوای وارد شرکت‌های بزرگ بشی، مدرک نقش خیلی پررنگی داره.

توصیه‌های کلیدی قبل از تصمیم به مهاجرت

مهاجرت یه تصمیم ساده نیست که یک‌شبه گرفته بشه. یه تغییر بزرگه که می‌تونه کل زندگی‌تو زیر و رو کنه. خیلیا با هیجان می‌رن سراغش، اما بعد از یکی دو سال می‌فهمن شاید انتخاب درستی نکردن. واسه همین قبل از اینکه چمدونو ببندی، لازمه چند تا نکته‌ی اساسی رو در نظر بگیری.

اهمیت برنامه‌ریزی دقیق

بزرگ‌ترین اشتباهی که خیلیا می‌کنن اینه که بدون برنامه‌ریزی میرن. مثلاً یکی فقط به امید اینکه اونجا کار پیدا می‌کنه مهاجرت می‌کنه، اما وقتی می‌رسه می‌بینه نه بازار کار اون‌طوریه که فکر می‌کرد و نه خودش آمادگی لازم رو داره.

برنامه‌ریزی یعنی قبل از رفتن دقیقاً بدونی هدفت چیه، با چه پولی می‌خوای شروع کنی، چقدر پس‌انداز داری، چه مدت می‌تونی بدون درآمد دوام بیاری و چه مسیری می‌خوای برای آینده‌ت بسازی. حتی باید سناریوهای مختلفو در نظر بگیری: اگه کار پیدا نکردم چی؟ اگه هزینه‌ها بیشتر شد چی؟ اگه مجبور شدم برگردم ایران چی؟ وقتی اینجوری حساب‌شده جلو بری، حتی اگه با چالش روبه‌رو بشی، کمتر غافلگیر می‌شی و راحت‌تر می‌تونی خودتو جمع‌وجور کنی.

پرهیز از تصمیم‌گیری براساس تجربه دیگران

یه نکته‌ی مهم دیگه اینه که صرفاً براساس تجربه‌ی بقیه تصمیم نگیری. اینکه فلانی رفت ترکیه موفق شد، یا یکی دیگه از کانادا برگشت ایران، هیچ وقت نباید ملاک تصمیم تو باشه. چون شرایط هیچ‌کسی شبیه هم نیست.

یکی خانواده‌ی پولدار داشته، یکی با سختی بزرگ شده. یکی مهارتش دقیقاً تو بازاری بوده که اون کشور نیاز داشته، یکی دیگه تخصصش اصلاً به درد اونجا نخورده. حتی یه عامل کوچیک مثل زبان یا داشتن مدرک می‌تونه مسیر دو نفر رو کاملاً متفاوت کنه.

برای همین باید روی شرایط خودت تمرکز کنی. تو باید ببینی آیا با سرمایه، مهارت، زبان و شرایط خانوادگی‌ای که داری، این مسیر برات جواب میده یا نه. فقط در این صورته که می‌تونی تصمیم درستی بگیری.

نتیجه‌گیری؛ چه کسانی مهاجرت کنند و چه کسانی نکنند؟

مهاجرت همیشه مثل یه تیغ دولبه‌ست. برای بعضیا می‌تونه سکوی پرتاب باشه، برای بعضیای دیگه تبدیل میشه به شروع کلی دردسر. بعد از همه‌ی این تجربه‌ها، حالا میشه راحت‌تر گفت چه کسانی بهتره مهاجرت کنن و چه کسانی شاید بهتر باشه بمونن.

اگر وضعیت مالی‌ت خیلی خوبه یا خیلی بده، مهاجرت برات می‌تونه گزینه‌ی مناسبی باشه. چرا؟ چون اگه پول و پشتوانه‌ی مالی داری، راحت‌تر می‌تونی تو کشور جدید جا بیفتی. از اون طرف، اگه شرایطت تو ایران واقعاً خیلی بده، حتی یه کار ساده توی خارج می‌تونه کیفیت زندگیت رو بهتر کنه.

اما اگه جزو قشر متوسطی، که نه سرمایه‌ی خیلی بزرگی داری و نه شرایطت اونقدرا بد نیست، بهتره اول یه پایه‌ی محکم تو ایران برای خودت بسازی. یه بیزینس، یه منبع درآمد پایدار یا حتی یه تخصصی که مطمئن باشی توی بازار جهانی به درد می‌خوره. بعد از اون می‌تونی با خیال راحت‌تر وارد مسیر مهاجرت بشی.

یادت باشه هیچ وقت نباید فقط به خاطر اینکه فلانی مهاجرت کرد و موفق شد، تو هم همونو تکرار کنی. شرایط هر کسی فرق داره. حتی یه جزئیات کوچیک، مثل داشتن یا نداشتن پشتیبانی خانوادگی، می‌تونه کل مسیرت رو عوض کنه.

پس مهاجرت خوب یا بد نیست؛ همه چیز بستگی به شرایط تو داره. اگه با برنامه، پشتوانه‌ی مالی و ذهنیت درست وارد بشی، مهاجرت می‌تونه بهترین تصمیم زندگیت باشه. ولی اگه فقط از روی هیجان یا تقلید بخوای بری، ممکنه نه تنها کمکی بهت نکنه، بلکه زندگیتو سخت‌تر هم بکنه. هرجایی که هستید، شاد و سربلند باشید.🙂

نظر شما در این مورد چیه؟

  1. U379408 ۱۹ شهریور ۱۴۰۴

    بنظرتون اول ui ux یاد بگیرم کنم با سئو

    • Reza Rad رضا راد ۲۰ شهریور ۱۴۰۴

      سلام بستگی به خودتون داره ولی معمولا سئو بهتره

  2. U21608 ۷ شهریور ۱۴۰۴

    ممنون از راهنمایی شما🌷🙏

  3. U375004 ۵ شهریور ۱۴۰۴

    جسارتا اتریوم رو ریسپانسیو نمیکنی؟

  4. U351251 ۴ شهریور ۱۴۰۴

    عالی بود جناب راد
    حتماً باز هم درباره مهاجرت ویدیو ضبط کنید.

    • Reza Rad رضا راد ۶ شهریور ۱۴۰۴

      سپاس از شما حتما

گفتگو با تیم فروش سلام! دنبال پاسخ برای سوالات خود هستید؟ ما اینجا آماده کمک به شما هستیم...

در حال بارگذاری مقالات...

پشتیبان گفتگو با تیم فروش
پشتیبان گفتگو با تیم فروش در حال حاضر آفلاین هستیم. لطفاً پیام بگذارید تا در اولین فرصت پاسخ دهیم. آفلاین

در حال بارگذاری...

سوالی درباره محصولات سایت دارید؟ از ما بپرسید.